دبیرستان من
به نام خدایی بزرگ بزرگ که در فکر کوچک ما نمی گنجد انتخابات شورای دانش دانش آموزی، در زنگ تفریح دوم *روز چهارشنبه سوم آبان نود و یک* به خوبی و خوشی برگزار شد و زنگ ناهار نتایج شمارش آراء اعلام شد؛ مریم پ، زهرا ت و من رای آوردیم و این موضوع مرا بسی خوشحال کرد!!! خدای خوبم، ممنون!!! شکر تو را به خاطر نعمت هایی که روز به روز افزون و افزون تر می شود... شنبه ششم آبان نود و یک، اسم بچه ها و تعداد آرایی که آورده بودند را بر مقوایی روی در راهروی ورودی زدند؛ من با سی رای نماینده شده بودم، در صورتیکه زهره ت با یک رای کمتر از من –یعنی بیست و نه رای- نماینده نشد! « این موضوع چقدر برای ما عجیب بود» نوشته شده در هفتم آبان نود و یک ساعت بیست و یک و بیست و یک دقیقه. به نام خدایی که همه چیز می داند من کاندید شورای شورای دانش آموزی شده ام. امروز تبلیغات خود را بر در و دیوار مدرسه چسباندم. یکی از تبلیغاتم بچّه ای بود که لباس خرگوش پوشیده و دست می زد. روی عکس هم نوشته بود: به من رای بده! از روی این تبلیغ به در دفتر معلم ها، در نمازخانه، سمت راهروی ورودی و دم دیواری به سمت پله ها ختم می شود، چسباندم. دو نوع دیگر تبلیغ را هم به در و دیوار های مدرسه زدم. (با کمک دوست عزیزم زهرا ت) فردا انتخابات شورای دانش آموزی است و هیچ کس جز او نمی داند چه کسی انتخاب می شود. اگر من رای بیاورم که خدا سپاس گذار می شوم و برای بهبودی وضع مدرسه می کوشم و اگر هم رای نیاورم هیچ اشکالی ندارد و حتما خدا خواسته است که مسئولیت کمتری بر دوشم باشد. به امید فردایی بهتر... شامگاه دوم آبان (هوا بارانی/پر از حس خدا)
Power By:
LoxBlog.Com |