دبیرستان من
زنگ دین و زندگی سال نود و یک – نود و دو هنگامی که معلم عصبانی شد؛ خانم ف: چقدر خانم صدر از شما تعریف کردند، گفتند ما گزینش کردیم. چه بچه هایی، چه خانواده هایی! من تو اون کلاس خیلی آرامش دارم! یه روز خوب اسفند؛ فاطمه پ: زهر مار، کوفت، مرض! بحث ازدواج و مخالفت دوستان؛ خانم ف: ما سال سوم درباره ی ازدواج صحبت می کردیم. یه دختری مثل این خانم (حانیه ر) می گفت: مرد چیه! اول از همه ازدواج کرد. شوهرش خاکش کرد. زهره ت: فرقش اینه که یکی پیدا شد اونو بگیره. کسی پیدا نمیشه اینو بگیره! خانم ف: به افتخارش! یکی از دوستان پای تخته نوشته بود: خدایا ازت بدم میاد؛ خانم ف: کی اینو نوشته؟! کفر محضه! سر بحث غسل مس میت؛ حانیه الف: خانم یعنی قصاب ها بعد از کارشون باید غسل کنند به جسد دست می زنند؟ خانم ف: وای الف! اون انسانه که باید... متن کتاب: برخی از افراد توقع ایثار و فداکاری یک طرفه از دوست خود دارند تا جایی که انتظار دارند در هر امر باطل و ناحقی هم از آنان حمایت کند. حانیه ر: مثل من! اولین زنگ دین و زندگی سال نود و یک دوم مهر: خانم ف معلم دین و زندگی ما، بعد از معرفی خوشون از مدرسه هایی که درس می دادند، گفتند؛ راه شایستگان، فضیلت و قبلا هم هدی درس می دادند. ایشون گفتند: هر سالی که معلم یه جایی بودم، میانگین معدل دین و زندگی بچه ها بالای 19/5 بود. نام خانوادگی شون هم ماجرا داشت؛ ایشون و خواهر و یکی از برادرانشون حرف سوم فامیلی شون با حـ بود و بقیه خانواده با هـ... وقتی که من خودم رو معرفی کردم، خانم ف گفتند: قاف رو یادم میمونه! من هم گفتم: چرا؟ رو چه نشونه ای؟ ایشون هم گفتند: خوشگله، پر انرژیه، موهاشو شونه کرده!!! (توضیح مورد آخر: اون روز شونه ام گم شده بود!) بحث از نیستی و هستی به مرجع تقلید و آهنگ و رقص رسید. یکی از سوال های جدی ما این بود: چی می شد هیچ چی نبود؟!یکی از دوستان عزیز ما هم گفتند: خدا حوصلش سر رفته بود، ما رو خلق کرد!!! خانم ف گفتند: استغفرا...!بحث آهنگ بود که گفتند: من سه تا بچه دارم، نه امّلند، نه غیر مذهبی اند، نه خشکند، نه از زندگی شون عقب افتادند. خودشون وقتی یه تبلیغی آهنگ داره، صدای تلویزیون رو کم می کنند. پسر کوچیکم شاید خیلی دلش بخواد ولی خودش صداشو کم می کنه. اینقدرم سرحال، باهوش…
Power By:
LoxBlog.Com |